احمد در سال 1345در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.از دوران کودکی زندگی ساده ای را در کنار پدرو مادر می
گذراند.از هفت سالگی تا پانزده سالگی مشغول تحصیل بود.13 ساله بود که انقلاب شکوهمند اسلامی شروع شدو شهید احمد برفامی از همان زمان همدوش با دیگر برادران مشغول فعالیت و مبارزه با رژیم شاه خائن گشت. وی فعالانه شب و روز
می کوشید تا این انقلاب به ثمر برسد.
از
طریق بسیج به جبهه اعزام شد وبه جنگ با کفار بعثی
پرداخت و بعد از اتمام دوره سه ماهه بسیج به
بهشهر بازگشت.
وی عاشقانه طالب شهادت بود و
موقع خداحافظی از دوستان و اشنایان به
همه میگفت عزیزانم برایم ناراحت
نباشید ممکن است من دیگر بر
نگردم اگر لایق بودم شهید میشوم و اگر نه بر
میگردم ولی من امیدوارم که این لیاقت
را داشته باشم و انشاالله افتخار شهادت نصیبم
شود.بله احمد عباس وار شهید
شد.
در حمله اول انگشتان دستش را بر اثر خمپاره از دست داد و وقتی جهت معالجه او را به بیمارستان حمل میکردند زمانی که به هوش امد از دیگر برادران پرسید که مرا به کجا میبرید گفتند برای بستری شدنت به بیمارستان ولی او امتناع ورزید و به اصرار زیاد و پس از پانسمان دستش دوباره به خط مقدم جبهه رفت و با کفار جنگید و در منطقه دهلاویه روح پر فتوحش به لقاالله پیوست و بعد از تقریبا نه روز یعنی روز سیزدهم فروردین جسد خمپاره خورده اش بدست خانواده اش رسید.
روحش شادو راهش مستدام باد.